به گزارش تابناک، وقتی کوهنوردان وارد استراحتگاه میشوند و گرمای آتش را حس میکنند و بوی غذا به مشامشان میرسد، برخی از آنان وسوسه میشوند و به همراهان خود میگویند: «میدانی فکر کنم بهتر است همینجا منتظر بمانم و شما به قله بروید و برگردید. وقتی برگشتید با هم پایین میرویم.»
وقتی کنار آتش مینشینند و آواز میخوانند، جرقهای از خشنودی آنان را فرا میگیرد. در همین هنگام بقیهی گروه لباسهایشان را میپوشند و مسیر خود را به سوی قله ادامه میدهند.
در ساعت بعد فضای شادی بخشی کنار آتش وجود دارد و اوقات خوبی را در مامن آرام خانه کوچک سپری میکنند. اما حدودا سه ساعت بعد، آرام میشوند و به سمت پنجره میروند و به بالای کوه مینگرند و در سکوت به دوستانشان که در حال بالا رفتن از قله هستند، نگاه میکنند.
جوّ موجود در استراحتگاه از شادی و لذت به سکوت مرگبار و غم انگیز مراسم تشییع جنازه خودشان تبدیل میشود. متوجه میشوند که دوستانشان بهای رسیدن به قله را پرداخته اند.
چه اتفاقی افتاد؟ راحتی موقت پناهگاه باعث از دست دادن باور آنها به هدفشان شد. این، برای هر یک از ما نیز ممکن است اتفاق بیفتد. آیا در زندگی ما پناهگاههایی وجود دارد که مانع رسیدن به قله و از دست دادن هدفمان شود؟
زندگی از دو قسمت تشکیل شده است: «قلهها و پناهگاهها...»
در پناهگاه امنیت و آسایش وجود دارد، خطری جان شما را تهدید نمیکند، اما برای تجربه ناب زندگی و صعود کردن و قرار گرفتن در اوج، باید با چالش قله رو به رو شد و بر آن غلبه کرد.